ڪلاس پنجم ڪـﮧ بودم پسر درشت هیڪلــے در تـﮧ ڪلاس ما
مــے نشست ڪـﮧ برای مــטּ مظهر تمام چیزهاے چندش آور بود
آن هم بـﮧ سـﮧ دلیـــل ؛
ᴥاول آنڪـﮧ ڪچل بود
ᴥدوم اینڪـﮧ سیگار مـے ڪشید
ᴥسوم -ڪـﮧ از همـﮧ تهوع آور بود- اینڪـﮧ در آن ســטּ و سال،
زטּ داشت. !...
چند سالـے گذشت یــڪ روز ڪـﮧ با همسرم از خیابان
مـےگذشتیم ،آטּ پسر قوے هیڪل تـﮧ ڪلاس را دیدم در
حالیڪـﮧ خودم زטּ داشتم ،سیگار مـے ڪشیدم و ڪچل شده
بودم ...
√دڪتر شریعتـے
6 امتیاز + /
0 امتیاز - 1392/05/12 - 13:31